Green willow

درد و دل

دو شب پیش وقتی که توی حیاط بودم به آسمون نگاه کردم و منظره ی زیبای آسمون شب رو دیدم.منظره ای که ستاره ها به زیبایی هرچه تمام تر در اون می درخشیدن.اون لحظه احساس آرامش کردم.احساس آرامش. :)

دوم مهر باید برای ثبت نام حضوری دانشگاه به دانشگاهمون برم.نمی دونم چرا حوصله ی این کار رو ندارم.بعدش هم که باید چمدونم رو ببندم و برم دانشگاه.حوصله ی این کار رو هم ندارم. :/

اون روزی که رفته بودم دانشگاهمون رو ببینم با ماشین از کنار کتابخونه ی ملی شهر رد شدیم.خیلی بزرگ بود.لحظه شماری می کنم تا توی کتابخونه عضو بشم.فقط این وسط یه مشکلی هست.کتابخونه ی ملی زیاد به دانشگاه و خوابگاهمون نزدیک نیست.موندم باید چطوری به کتابخونه برم.آهان یه فکری الان به ذهنم رسید.می تونم وقت هایی که بابام میاد دنبالم تا بریم خونه به کتابخونه برم و کتاب بگیرم.

کسی می دونه مدت زمانی که کتابخونه یک کتاب رو امانت می ده چه قدره؟؟

دوتا گلدون کاکتوسی که داشتم خشک شدن.در حال حاضر از برای خودم :) گلدونی ندارم که با خودم ببرم خوابگاه.

یادم باشه 3 جلد آخر کتاب های آنه شرلی رو که خریدم هم با خودم ببرم.2 جلد از این کتاب ها رو هنوز نخوندم.

 

+چه قدر دلم می خواد با یک نفر درد و دل کنم.

 

__PARNIAN __
۰۱ مهر ۹۸ , ۰۰:۰۵

سلام امیلی عزیز

چه خوب برگشتی و دوباره داری مینویسی.

برات در دانشگاهت آرزوی موفقیت میکنم :)

کتابخونه ی ما که دوهفته امانت میده :)

وای چه خوب که آنی شرلی داری میبری! به نظر من سه‌ش رو ببر که آنه دانشگاهیه و برای خودت هم باانگیزه میتونه باشه :))

من سه‌ش رو از همه بیشتر دوست دارم :)

پاسخ :

سلام پرنیان عزیز دل
:)
خیلی ممنونم پرنیان جان.
دو هفته؟؟اگه این طوری باشه که خیلی خوبه. :)
جلد هفتم و هشتم آنه شرلی رو هنوز نخوندم.می خوام با خودم ببرمشون و اون جا بخونمشون. ^_^ جلد ششمش رو همین تابستون تموم کردم ولی با خودم می برمش دانشگاه. :)
خوب شد گفتی ها.باید جلد سوم کتاب رو هم با خودم ببرم.درست می گی.جلد سومش به من انگیزه می ده. :)
منم جلد سوم آنه شرلی رو از همه ی جلدهای کتابش بیشتر دوست دارم. ^_^
I'm Heeva
۰۱ مهر ۹۸ , ۱۳:۴۵

سلام امیلی جونم خوش برگشتی عزیزم ♡

زندگی جدید همیشه دلهره اور و عجیبه. حتی برای من که دوباره یه سال دیگه قراره خونه بمونم یه جورایی اعجاب انگیزه.

از زندکی جدیدت لذت ببر:)

وقتی هم رسیدی اون شهر واسه خودت کاکتوس بخر تا سرسختی رو بهت یاداوری کنه ♡

+امیلی تو وبلاگم بگم برگشتی یا دوست نداری ؟

پاسخ :

سلام هیوای عزیزدلم
خیلی ممنونم ازت عزیزم.
درست می گی.الان خیلی دلهره دارم.خیلی می ترسم.
به به.به سلامتی.ان شاء الله سال بعد به همون چیزی که می خوای و به صلاحته می رسی دوست عزیزم. ❤
چشم.حتما دوست عزیزم. :)
اون جا کاکتوس بخرم.چه فکر خوبی.هیوا ایده هات مثل همیشه عالین. :)
+چرا دوست نداشته باشم؟خیلی هم دوست دارم که هیوای عزیزدلم،دوست مهربونم،من رو قابل بدونه که بازگشتم رو توی وبلاگش اطلاع بده. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مرا آن جا که علف ها می رویند به خاک بسپارید
جایی که بید های مجنون مویه می کنند
باشد که شاخه هایشان سایه ساری بگسترانند
از برگ های سبز گونه گون بر من.
آنگاه که سر بر خاک نهاده ام
فرمان آرام علف ها را خواهم شنید که آهواره زمزمه می کنند:
((بخواب،ای عزیز،بخواب و بیارام.))
.........


(بندیکت والت ویلکازی)

Designed By Erfan Powered by Bayan