خب ، بالاخره به چیزی که می خوام رسیدم.نمره ی الف کلاسمون شدم.وقتی که یکی از استادهای دانشکده و بچه های کلاس (البته پسرهای کلاس.) فکرشون رو روی این گذاشته بودن که پسرها توی کارهای علمی (چه حرف های مزخرفی!!!) از دخترها بهترن و غرور پسرونه شون فرا گرفته بودشون ، من نفر اول کلاس شدم.بله من ، یه دختر.حالا اون پسری که می گفت یه دانشمند زن رو نام ببرید و وقتی که سر کلاس اسم مریم میرزاخانی و ماری کوری و آگوستا آدابایرون و کلی اسم دیگه رو براش نام بردم باز گفت نه ، یه دانشمند زن نام ببرید که الان زنده باشه! خب مسلما الان هم دانشمند زن در نقاط اطراف کره ی زمین زیاده ولی من اون لحظه ، فقط سکوت کردم و گفتم بذار هر چی می خواد بگه.اصلا ارزش نداره که به خاطر این حرف های پوچ و مزخرف خودم رو ناراحت کنم.برای همین سکوت کردم و دوباره به تخته ی کلاس نگاه کردم.استاد که خودش هم یه خانم بود با تعجب به اون پسر نگاه می کرد و با تاسف سر تکون داد و سکوت کرد و به درس دادنش ادامه داد.
اصلا فکرش رو هم نمی کردم که در حال حاضر هم همچین آدم هایی پیدا بشه.هر چی باشه الان قرن 21 نه قرن 18.حدود سه قرن گذشته.باورم نمی شد که هنوز هم افرادی با این طرز تفکر توی جامعه پیدا بشن.
خیلی دلم می خواد بهش بگم خب آقای مرد (!) حالا چی می گی؟هنوز هم به این نتیجه نرسیدی که توی بحث علم و دانش زن و مرد فرقی ندارن؟هنوز هم به این نتیجه نرسیدی که هر کدوم که تلاش بیشتری بکنن قهرمان این میدونن؟ولی خب ، ترجیح می دم سکوت کنم.اصلا حتی دلم هم نمی خواد که هیچ کدوم از بچه های کلاس بدونن که نمره ی الف کلاس منم.بذار با تفکرات پوچ خودش خوش باشه.مگه این که خودش خودش رو تغییر بده.
- دوشنبه ۱۴ بهمن ۹۸ , ۱۹:۱۳