ساعت 3:10 دقیقه ی صبحه.بارون با شدت داره می باره و آب از ناودون ها جاری شده. :) حتما درخت ها و گل و گیاه ها کلی کیف می کنن. 😌 🌳 🌺 🌿
بارون را خیلی دوست می دارم. :)
جدیدا مثل جغد از شب تا صبح بیدارم و از صبح تا ظهر خواب. :|
کل برنامه ی مفیدی هم که از اول تعطیلات تا الان داشتم این بوده که چند روز پیش تصمیم گرفتم یه داستان بنویسم که اونم هنوز ننوشتم و فقط در حال شکل گیری روند داستان توی ذهنم می باشم. :|
به امید خدا می خوام خوندن کتاب "فقط پتی" رو که حدود 6 ماه پیش خریدم بالاخره شروع کنم. :)
اصلا نمی دونم چرا این روزا بی حوصله شدم. :|
زمزمه هایی از این خبر هست که احتما دار تا نیمه های اردیبهشت تعطیل باشیم.
چرا بعضی استادها این طورین؟اصلا جنبه ی بحث ندارن.یه بار ، نه دو بار با این استاد بحث (یعنی صحبت منطقی. 😂 آن هم با رعایت احترام و لحنی بسیار مودبانه.) کردم از اون موقع به بعد با من رفتارش را خصمانه کرد.(این همون استاده که توی این پست گفتم.)
مگه من چی گفتم؟گفتم که نباید مواد اضافه اومده از سنگ حاوی ماده ی اولیه ی فولاد رو دور ریخت.می شه از اون مقدار ماده ی اصلی به جا مونده توی سنگ استفاده کرد.این طوری در مصرف و استخراج سنگ معدن هم صرفه جویی می شه.اونم پایش را کرد در یک کفش که نه و من کوتاه آمدم. :|
این یک.یک بار هم با یکی از دوستان رفته بودیم از مدیر گروه امضا بگیریم که دلیل غیبت در یکی از کلاس هامون موجه بوده و از طرف دانشکده به یک همایش رفتیم.اتاق این استادمون هم بغل دفتر مدیر گروهه.حالا این اومده بود اون طرف که امضا برای چی و ما که گفته بودیم مسئولیت غیبت به عهده ی خودتونه.حالا مدیر گروه بیچاره مشکلی نداشت ها.داشت امضا می کرد و امضا هم کرد.
حالا من موندم که اگه این استاد مسئول کارآموزی من بشه باید چه کار کنم؟ :| این طور که معلومه ایشون تا دو سال که چه عرض کنم تا چندین سال در آن جا خدمت خواهند کرد چون به تازگی از مقطع دکتری فارق التحصیل شده و به تازگی مشغول به تدریس و کار شده اند.
سعی کردم این ترم با این استاد واحد برندارم و همین طور سعی خود را خواهم کرد.ولی این طور که معلومه این استاد چندتا از درس های ما رو تدریس می کنه. :|
خلاصه این که عجب گرفتاری شدیم ما ها. :|
- يكشنبه ۱۰ فروردين ۹۹ , ۰۴:۱۳