Green willow

پودر!

احساس می کنم قلبم آن چنان شکسته که دیگه نمی تونم تکه هاش رو به هم بچسبونم.خرد شده!دقیقا شبیه دونه های ماسه ی توی ساحل دریا!با این اوصاف دیگه نمی شه تیکه هاش رو به هم چسبوند!حتی اگه بشه و بخوام به هم بچسبونمشون ، اون قدر خردن که بعضی از تیکه هاش گم شدن!یعنی قلبم اون قدر شکسته و پودر شده که باد به راحتی یه مقدارش رو برده و گم کرده! :(

حتی باز هم با فشار دادن کفش هاشون به باقی مونده ی پودر قلبم ، بیشتر پودرش می کنن و می شکننش! :'(

مرا آن جا که علف ها می رویند به خاک بسپارید
جایی که بید های مجنون مویه می کنند
باشد که شاخه هایشان سایه ساری بگسترانند
از برگ های سبز گونه گون بر من.
آنگاه که سر بر خاک نهاده ام
فرمان آرام علف ها را خواهم شنید که آهواره زمزمه می کنند:
((بخواب،ای عزیز،بخواب و بیارام.))
.........


(بندیکت والت ویلکازی)

Designed By Erfan Powered by Bayan