Green willow

شب نوشته! :)

و فردا آخرین امتحان ، نقشه کشی صنعتی ، رو هم می دیم و تمام.این ترم ان شاء الله به خوبی و خوشی تموم می شه.(شما نمی دونید ولی من سر این ترم خیلی شب بیداری کشیدم و امشب هم یکی از اون شباست. 😒)

آخ از بس جایی حرفای دلم رو ننوشتم طاقتم طاق (تاق؟!) شد.یه کم این جا بنویسم.

اتاق من پله می خوره (حدود ۱۰ - ۱۲ تا پله) و می ره بالا و پله ها پشت یه در چوبین (که تو خونه ما به در فیبری مشهوره.).حالا کف این اتاق در طول این ترم پر از برگه ی آچار نوشته شده و کتاب شده و وقت نکردم مرتبش کنم.در طول امتحانات هم اون جا نرفتم که درس بخونم.مامانم فکر می کنه چون مرتب نیست نمی رم اون جا و مدام هی می گه که خب مرتبش کن تا بتونی بری اون جا راحت درست رو بخونی.ولی خب من اگه مشکلی با کاغذا و کتابای اون جا داشتم که خیلی وقت پیش یه فکری به حالشون می کردم.مشکل اینه که اون اتاق خیلی ساکته (چون اون در فیبری که گفتم اکثر اوقات بسته است.مخصوصا زمستونا.) و اون جا احساس تنهایی می کنم.می دونین خلوت کردن آدم با خودش و تنها بودن بعضی اوقات خیلی خوبه ها ولی خب نمی دونم چرا این اواخر دلم از سکوت می گیره.قبلا این طوری نبودم ولی جدیدا دوست دارم اطرافم شلوغ باشه و حتی تمرکزم توی محیطای شلوغ بالاتر شده. :/ نمی دونم چرا ولی خب این طوریه دیگه. 🤦🏻‍♀️

یه چیز دیگه این که این ترم اعصابم از دست این استاد مکانیک خیلی خرد شد.از اون جایی که سر کلاس زیاد سکوت پیشه می کردیم 😂 و هیچ چی نمی پرسیدیم آخرین جلسه عصبانی شد و گفت نمره‌مون رو از ۱۵ حساب می کنه ... و همین کار رو هم کرد.و این گونه بود در حالی که این درس رو ۱۶ - ۱۷ می گرفتم ؛ برام ۱۱ رد شد.خودش گفت که به همه تون فقط نمره ی قبولی دادم.همین.می گفت می تونم بندازمتون و اگه دلم بخواد این کار رو می کنم.یعنی این که ما باید به این که نمره ی حقمون رو نداده و به جاش چند نمره پایین تر بهمون داده که فقط پاسمون کنه ، راضی باشیم و کلاهمون بندازیم بالا که ننداختتمون. 😂 همچین استادای گوگولی موجود هست. 😒😂 استادای گوگولی!!! :/

اوه اوه ساعت از ۲ بعد از نیمه شب رد شد.من برم به این امتحان آخری برسم.فقط به امید این که آخرین امتحانه سر پام. 😂

آخ درد و دل چف قدر خوبه. :) مرسی که هستین. ❤

شبتون خوش. :)

شب بیدار امتحانی کسی هست این جا؟ 😂

پ.ن:ده دی تولدم بود.  21 سالگی.باید خیلی خاص باشه؟پس چرا من احساس خاصی ندارم؟ 😅

 

مرا آن جا که علف ها می رویند به خاک بسپارید
جایی که بید های مجنون مویه می کنند
باشد که شاخه هایشان سایه ساری بگسترانند
از برگ های سبز گونه گون بر من.
آنگاه که سر بر خاک نهاده ام
فرمان آرام علف ها را خواهم شنید که آهواره زمزمه می کنند:
((بخواب،ای عزیز،بخواب و بیارام.))
.........


(بندیکت والت ویلکازی)

Designed By Erfan Powered by Bayan