Green willow

داره بارون میاد. :)

خب خیلی خلاصه می گم چون فردا امتحان "آشنایی با صنایع و شناخت فنون صنعتی" دارم:

داره بارون میااااااااد. :) دلخوشی ای که الان این جا ، توی خوابگاه ، دارم همین بارونه. ^_^

حس خوب

این که بعد از امتحانت که دیشب تا دیر وقت براش درس خوندی و الان خیلی خسته ای و خوابت میاد ، سوار اتوبوس دانشگاه بشی و توی راه خوابگاه به صندلی اتوبوس تکیه بدی و از پنجره ی اتوبوس به خیابون های شهر نگاه کنی و یک دفعه اون دور دست ها کوه هایی رو ببینی که پوشیده از برف اند،حس خیلی خوبی داره. :)

دیدن چمن های تازه کوتاه شده و بی رمق از سردی هوا هم پر از حس خوبه. :)

خدایا شکرت.به خاطر همه چیز شکرت. ❤ :)

شب بیداری

امتحان دینامیک گازها و آئروسل و شب بیداری تا صبح و وقت امتحان.یعنی ساعت 12.لطفا دعا کنید امتحانم رو خوب بدم.

همین طور نوشت

آخی،وقتی کوچیک بوده خاطراتش رو می نوشته. :)

اولین برف زمستونی

آدم گاهی اوقات دلش برای خاطرات گذشته تنگ می شه.خاطرات شیرینی که هویت و شصیت الانش رو ساختن.خاطرات خوشی که با مادربزرگ داشته.بعد از جارو کردن و آب پاشیدن به حیاط همه دور هم می نشستیم و گل می گفتیم و گل می شنفتیم.

کجا هستن اون دور هم بودن های گذشته؟

+دلم برای مادربزرگم تنگ شد.بهتره یه زنگ بهش بزنم.

+در ایام امتحانات دانشگاه به سر می برم. :)

+امشب این جا برف بارید.چه ذوقی داره بارش دونه های بلوری و سفید برف از آسمان ابری شب.چه قشنگه. :)

اینم عکس هایی که از بارش برف گرفتم:

وقتی عکس ها رو آپلود کردم،نمی دونم چرا 90 درجه به سمت چپ چرخیدن.پس باید بگم اینم عکس هایی که از برف گرفتم با چرخش 90 درجه.(لطفا خودتون بدون چرخش نود درجه فرضشون کنید. :)) )

پ.ن:الان که روی عکس ها کلیک کردم فهمیدم که اگه روی عکس کلیک کنید و عکس رو ببینید به صورت درست و بدون چرخش 90 درجه می بیندشون. :)

 

 

 

 

 

مسئله این است.

24 واحد برای ترم بعد برداشتن یا برنداشتن؟مسئله این است. :/

دفتر خاطرات :)

1.همیشه فکر می کردم که 20 سالگی یه سن به خصوصه که با بقیه سن ها فرق داره.فکر می کردم که 20 سالگی خیلی جالبه.ولی الان که 20 سالمه،احساس می کنم هیچ فرقی با بقیه سن ها نداره.مثل بقیه ی سن هاست.خب الان سوال این جاست که آیا واقعا هیچ فرقی نداره؟هنوز دارم به این موضوع فکر می کنم.

این ها رو که گفتم یاد دفتر خاطراتم افتادم.خیلی وقته که هیچ چیزی توی دفتر خاطراتم ننوشتم.حدود چند ماهی می شه.هر وقت یه خاطره می نوشتم زمان دقیق یعنی ساعت و تاریخ نوشتن خاطره رو زیرش می نوشتم.حتی گاهی اوقات سن دقیقم رو توش می نوشتم.مثلا اگه الان داشتم توی دفتر خاطراتم می نوشتم انتهاش اضافه می کردم:

ساعت 18:10

روز یکشنبه

15 دی ماه

تقریبا 20 سال و 5 روزمه :) ☺️

خلاصه که این طور.دلم برای خاطره نوشتن توی دفتر خاطراتم تنگ شده. 😌

2.جدیدا رو آوردم به نگاه کردن انیمه و فیلم های کره ای.چرا؟نمی دونم.فقط بعضی از این فیلم ها خیلی جالبن.خیلی قشنگن.بعضی هاشون مفاهیم عمیقی دارن.امروز هم یه انیمه دیدم.خیلی قشنگ بود.عجیبه،نه؟با این که امتحان دارم و دلم می خواد نمره ی الف کلاس رو بگیرم نمی دونم چرا درس نمی خونم.یکی بیاد من رو نصیحت کنه و بگه بشین درست رو بخووووون. :)

3.عجب بارونی.الان دو روزه که داره بی وقفه بارون می باره.یه بار بدون چتر رفتم توی حیاط و دونه های سرد بارون می ریختن روی سرم.خب اگه از توی اتاقی که بخاریش روشنه،یکهو بری زیر بارون و دونه های سردش بریزن رو سرت یک کم ناخوشاینده.ولی باز هم حس خوب زندگی و زنده بودن رو بهت منتقل می کنن. :) 😊

4.از این که الان خونه پیش مامان و بابا و خواهرم هستم و خوابگاه نیستم خیلی خوشحالم.شب ها دلم نمیاد بخوابم.دلم می خواد بیدار باشم حس خوب توی خونه و کنار مادر و پدر و خواهر بودن رو بیشتر حس کنم.ولی خب،خوابم می بره.آخر این هفته باید برگردم خوابگاه.آخه امتحان های دانشگاه از شنبه شروع می شن.وای باید بشینم درس بخونم.دعا کنید که من نمره ی الف کلاس بشم.

5.وای چه قدر حرف زدم.در واقع نوشتم.ولی وقتی میام و این جا حرف هام رو می نویسم خیلی راحت می شم.این جا تنها جاییه که راحت می تونم حرف هام رو بنویسم.چون هیچ کدوم از آشناهام آدرس این جا رو ندارن.وبلاگم رو خیلی دوست دارم.کلا وبلاگ نویسی رو به اینستاگرام یا هرچیز دیگه ای ترجیح می دم.خیلی وقت هست که وبلاگ می نویسم.5 یا 6 سالی می شه.قبلا توی بلاگفا می نوشتم.اینم آدرس وبلاگ قدیمیم:

bisheyeman.blogfa.com

باید خیلی وقت پیش آدرسش رو این جا می نوشتم. :) ☺️

وای واقعا دیگه دارم زیاد حرف می زنم.خیلی زیاد نوشتم و فکر نکنم هیچ کدومتون حوصله ی خوندن این همه نوشته رو داشته باشید. :) 😊

پس فعلا خداحافظ. :)

پ.ن:یه چیز دیگه.(قول می دم این دیگه آخریش باشه. ^_^ ) حدس می زنید اسم واقعی من چی باشه؟آخه اسمی که حدس می زنید می تونه نمایانگر تصور شما از اخلاقیات من باشه.پس لطفا بدون معطلی و اولین اسمی رو که به ذهنتون می رسه،بنویسید. :) 😊

هوای بارونی

هوای بارونی+خوندن امتحان فیزیولوژی.

دوشنبه امتحان فیزیولوژی دارم.مباحثش خیلی زیاده.امیدوارم تموم بشن و بهتر از همه امیدوارم که این امتحان به یک روز دیگه منتقل بشه.

چندتا فیلم دیدم که بعدا معرفیشون می کنم.الان باید فیزیولوژی بخونم. ^_^

My birthday

Happy my birthday. :) 🌺

مرا آن جا که علف ها می رویند به خاک بسپارید
جایی که بید های مجنون مویه می کنند
باشد که شاخه هایشان سایه ساری بگسترانند
از برگ های سبز گونه گون بر من.
آنگاه که سر بر خاک نهاده ام
فرمان آرام علف ها را خواهم شنید که آهواره زمزمه می کنند:
((بخواب،ای عزیز،بخواب و بیارام.))
.........


(بندیکت والت ویلکازی)

Designed By Erfan Powered by Bayan