Green willow

اولین برف زمستونی

آدم گاهی اوقات دلش برای خاطرات گذشته تنگ می شه.خاطرات شیرینی که هویت و شصیت الانش رو ساختن.خاطرات خوشی که با مادربزرگ داشته.بعد از جارو کردن و آب پاشیدن به حیاط همه دور هم می نشستیم و گل می گفتیم و گل می شنفتیم.

کجا هستن اون دور هم بودن های گذشته؟

+دلم برای مادربزرگم تنگ شد.بهتره یه زنگ بهش بزنم.

+در ایام امتحانات دانشگاه به سر می برم. :)

+امشب این جا برف بارید.چه ذوقی داره بارش دونه های بلوری و سفید برف از آسمان ابری شب.چه قشنگه. :)

اینم عکس هایی که از بارش برف گرفتم:

وقتی عکس ها رو آپلود کردم،نمی دونم چرا 90 درجه به سمت چپ چرخیدن.پس باید بگم اینم عکس هایی که از برف گرفتم با چرخش 90 درجه.(لطفا خودتون بدون چرخش نود درجه فرضشون کنید. :)) )

پ.ن:الان که روی عکس ها کلیک کردم فهمیدم که اگه روی عکس کلیک کنید و عکس رو ببینید به صورت درست و بدون چرخش 90 درجه می بیندشون. :)

 

 

 

 

 

Nader
۲۱ بهمن ۹۸ , ۲۰:۱۳

 

هر صبح

نقطه ی اوج رسیدن به تو است

و پریدن بی ترس در دل حادثه ها

و دعای مادر، پشت سرت

هر صبح 

میشود عاشق بود

به گل شمعدانی لبخند زد

و سپس راهی شد

زندگی پیچ و خمی دارد

با وسعت دلتنگی میان من و تو...

#نادرقاسمی

پاسخ :

شعر خیلی قشنگیه. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مرا آن جا که علف ها می رویند به خاک بسپارید
جایی که بید های مجنون مویه می کنند
باشد که شاخه هایشان سایه ساری بگسترانند
از برگ های سبز گونه گون بر من.
آنگاه که سر بر خاک نهاده ام
فرمان آرام علف ها را خواهم شنید که آهواره زمزمه می کنند:
((بخواب،ای عزیز،بخواب و بیارام.))
.........


(بندیکت والت ویلکازی)

Designed By Erfan Powered by Bayan